نازیلا حقیقیتی(پیام ما)
صدای مسئولیت اجتماعی در جلسات و آییننامهها بلندتر از همیشه شنیده میشود، اما هنوز جایی برای نشستن ندارد. میان منابع انسانی، محیطزیست، بهرهوری و روابطعمومی سرگردان است؛ نه ساختار دارد، نه اقتدار و نه حتی تعریف واحدی از خود. اکنون که دولت شرکتها را به اختصاص بخشی از درآمدشان به این حوزه ملزم کرده است، نبود ساختار سازمانی بیشازپیش چهره واقعی بحران را عیان میکند: مسئولیت اجتماعی در ایران، پیش از آنکه وظیفهای برای جامعه باشد، مسئولیتی است که خود باید برای بودنش بجنگد.در بسیاری از شرکتهای ایرانی، مسئولیت اجتماعی همچنان در تبعید است؛ مفهومی که از آن سخن بسیار میگوییم، اما هنوز نمیدانیم دقیقاً در کدام اتاق سازمان باید بنشیند. نه در منابع انسانی جای دارد، نه در محیطزیست، نه در بهرهوری انرژی، نه در روابطعمومی. درست همین بیجایی است که آن را به امری سیال، مبهم و گاه فرساینده بدل کرده است؛ چون از یکسو باید بانی تعامل و همافزایی میان بخشهای گسسته سازمان باشد و از سوی دیگر، خود از هویتی مستقل و ساختاریافته بیبهره است.این روزها که دولت با جدیت بیشتری به موضوع توسعه پایدار و محیطزیست ورود کرده و شرکتهای زیرمجموعهاش را مکلف ساخته است سه درصد از درآمد خود را به مسئولیت اجتماعی اختصاص دهند، تناقضها بیشازپیش آشکار شدهاند. زیرا در نبود ساختار رسمی و جایگاه قانونی در درون شرکتها، آن سه درصد اغلب به رقمی بیمعنا در ترازنامهها بدل میشود؛ نه ابزار تغییر اجتماعی.مشاوران، دبیران و اعضای کمیتههای مسئولیت اجتماعی، در جلسات و نامهها، پیوسته ناچارند درباره «چیستی» این مسئولیت توضیح دهند: آیا یک باور است؟ یک فرهنگ؟ یا وجدان بیداری که قرار است چرخهای سردِ سازمان را به حرکت درآورد؟ و شاید مسئله همینجاست؛ تا زمانی که ندانیم با چه موجود زندهای سروکار داریم، نمیتوانیم برایش خانهای بسازیم.مسئولیت اجتماعی، اگر بخواهد به رکن مؤثر در حاکمیت شرکتی بدل شود، باید از سطح توصیههای اخلاقی و فعالیتهای خیریه فراتر رود. باید به دانشی تخصصی، پویا و وابسته به بسترهای اقتصادی، اقلیمی و فرهنگی کشور تبدیل شود. همانگونهکه نمیتوان نسخهای واحد برای اقلیم شمال و جنوب پیچید، نمیتوان الگوی ثابتی از مسئولیت اجتماعی را به همه صنایع و سازمانها تحمیل کرد.اما شاید زمان آن رسیده است که خود فعالان این عرصه -مشاوران، دبیران و اعضای کمیتههای مسئولیت اجتماعی- نخستین مسئولیت را در قبال جایگاه خود برعهده گیرند. تا زمانی که ما نتوانیم برای هویت و نقش خویش در ساختار سازمانی مطالبهای روشن و مبتنیبر عقلانیت و تجربه جمعی داشته باشیم، نمیتوانیم از دیگران انتظار فهم یا همراهی داشته باشیم.در کشوری که امید به آینده بیش از هر زمان دیگری نیازمند ترمیم است، مسئولیت اجتماعی میتواند یکی از آخرین نهادهای اعتماد باشد. اما این اعتماد، بدون ساختار، دوام نمیآورد. شاید وقت آن رسیده است که پیش از سخن گفتن از پروژهها و گزارشها، از خانهای سخن بگوییم که هنوز ساخته نشده است: خانه مسئولیت اجتماعی.
پایان هفته رسانه زیست بوم کارافرینی و کسب وکار



































